سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهار سبز
یادداشت ثابت - شنبه 92 مهر 21 :: 9:2 عصر :: نویسنده : حسین صادقی

باعرض خوش آمدگویی خدمت شما دوستان عزیز 

ممنون میشم نظراتون وبخونم تا بتونم بهتون سر بزنم

ممنون.




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 آبان 30 :: 8:26 عصر :: نویسنده : حسین صادقی

آن چیست که شیرین است ولی طعم ندارد

سنگین است و وزن ندارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 آبان 30 :: 8:26 عصر :: نویسنده : حسین صادقی

آن چیست چهار در دارد و هر درش سه در و هریک از این درها سی در؟؟؟؟؟




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 آبان 30 :: 8:25 عصر :: نویسنده : حسین صادقی

آن چیست برگ دارد درخت نیست؟

میدوزنش ولی لباس نیست؟

حرف میزنه ولی کتاب نیست؟




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 مهر 21 :: 8:59 عصر :: نویسنده : حسین صادقی

بجای گلی که فردا بر قبرم نثار میکنی

امروز باشاخه گلی کوچک یادم کن

به جای سیلاشکی که فردا بر مزارم میریزی

امروز باتبسمی شادم کن

به جای متن هایتسلیتی که فردا برایممینویسی

امروز با پیغام کوچک تری خوشحالم کن

من امروز بهت نیاز دارم نه فردا……….




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 مهر 21 :: 8:57 عصر :: نویسنده : حسین صادقی

-----------------------------------------------------------------------

 -------------------------------------------------------------

---------------------- ---------------------

------------------------------------

----------------------

---------------

--------

-----

---

--

-

گاهی اوقات چند سطر خالی برای دیگران جا بگذاریم تا هرگونه دوست دارند در موردمان قضاوت کنند................




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 مهر 21 :: 8:52 عصر :: نویسنده : حسین صادقی

حالمان بد نیست کم غم می خوریم/کم که نه ! هر روز کم کم می خوریم

آب می خواهم سرابم می دهند / عشق می ورزم عذابم می دهند

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب / از چه بیدارم نکردی آفتاب ؟؟؟؟؟؟؟؟

خنجری بر قلب بیمارم زدند / بی گناهی بودم و دارم زدند

 دشنه ای نامرد بر پشتم نشست / از غم نامردمی پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد / یک شبه بیداد آمد داد شد

عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام / تیشه زد بر ریشه اندیشه ام

عشق اگر این است مرتد می شوم / خوب اگر این است من بد می شوم

بس کن ای دل، نابسامانی بس است / کافرم دیگر مسلمانی بس است

در میان خلق سر در گم شدم / عاقبت آلوده مردم شدم

بعد از این با بی کسی خو می کنم / هرچه در دل داشتم رو می کنم

نیستم از مردم خنجر به دست / بت پرستم بت پرستم بت پرست

بت پرستم بت پرستی کار ماست / چشم مستی تحفه ی بازار ماست

درد می بارد چو لب تر می کنم / طالعم شوم است باور میکنم

من که با دریا تلاطم کرده ام / راه دریا را چرا گم کرده ام ؟؟؟

قفل غم بر درب سلولم مزن / من خودم خوش‌باورم گولم مزن

من نمی گویم که با من یار باش / من نمی گویم مرا غم خوار باش

من نمی گویم ... دگر گفتن بس است / گفتن اما هیچ نشنفتن بس است

روزگارت باد شیرین! شاد باش / دست کم یک شب تو هم فرهاد باش

آه! در شهر شما یاری نبود / قصه هایم را خریداری نبود !!!

وای ! رسم شهرتان بیداد بود / شهرتان از خون ما آباد بود

از درو دیوارتان خون می چکد / خون من . فرهاد. مجنون می چکد

خسته ام از قصه های شومتان / خسته از همدردی مسمومتان

این همه خنجر دل کس خون نشد / این همه لیلی .کسی مجنون نشد

آسمان خالی شد از فریادتان / بی ستون در حسرت فرهادتان

کوه کندن گر نباشد پیشه ام / بویی از فرهاد دارد تیشه ام

عشق از من دور و پایم لنگ بود / قیمتش بسیار و دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود / تیشه گر افتاد دستم بسته بود

هیچ کس دست مرا وا کرد ؟ نه! / فکر دست تنگ ما را کرد ؟ نه!

هیچ کس از حال ما پرسید ؟ نه! / هیچ کس اندوه ما را دید ؟ نه!

هیچ کس اشکی برای ما نریخت / هر که با ما بود از ما میگریخت

چند روزی هست حالم دیدنی‌ست / حال من از این و آن پرسیدنیست

گاه بروی زمین زل می زنم / گاه بر حافظ تفائل میزنم

حافظ دیوانه فالم را گرفت / یک غزل آمد که حالم را گرفت

ما ز یاران چشم یاری داشتیم  / خود غلط بود آنچه می پنداشتیم




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 مهر 21 :: 8:51 عصر :: نویسنده : حسین صادقی

اگر در اولین قدم موفقیت نصیب ما می شد سعی و عمل دیگر معنی نداشت.




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 مهر 21 :: 8:36 عصر :: نویسنده : حسین صادقی

رستم پی تو به راه رفته/ خان‌ها همه اشتباه رفته
بیژن! عقبت به چاه رفته/ با تو گاگارین به ماه رفته
رویای تو در دل پریشم /محبوب دلم دویست و شیشم

آکنده ز منطق ارسطو/ تودوزی تو پر پرستو
ای ظاهر تو چراغ جادو/ چون که دمِ در بده، بیا تو
امروز که بنده در آفیشم/ محبوب دلم دویست و شیشم

ای رفته به قله‌ی دماوند!/ ای بر تو نگاه کوه الوند !
ای داده ژکوند بر تو لبخند!/ من می‌خرمت فقط بگو چند؟
ای وای که با تو من چی می‌شم/ محبوب دلم دویست و شیشم

ای ناز چراغ و پاک شیشه!/ از دوری تو دلم پریشه
بهتر ز تو در جهان نمی‌شه/ ای عمر گارانتییت همیشه!
یک عمر تو بسته‌ای به ریشم/ محبوب دلم دویست و شیشم

ای کشته‌ی تو خود اوناسیس!/ از هجر تو دیده‌ها همه خیس
گر قافیه شد غلط بگو «هیس»/ چون نمره‌ی تو دهد دلم بیس
من تا به ابد تو را سریشم/ محبوب دلم دویست و شیشم

ای جان پسر! شنو تو این را/ این در فن خودرو آخرین را
تیک آف مزن تو این چنین را/ ویراژ مده تو نازنین را
از کار تو سخت دل پریشم/ محبوب دلم دویست وشیشم

قربان قد و قر و غمیشت/ جانم به فدای قوم و خویشت
مُردم ز نگاه پر ز نیشت/ هر روز من آمدم به پیشت
امروز خودت بیا به پیشم/ محبوب دلم دویست و شیشم

تا آخر عمر یار من باش/ هر روز فقط کنار من باش
براقی روی تار من باش/ خواهی تو بیا سوار من باش
با دست خودت بزن پولیشم / محبوب دلم دویست و شیشم

ای شاخه نبات شعر حافظ!/ سربی و بژ و سیاه و قرمز!
در قلب تمام خلق نافذ! / در آخر کار در پرانتز!
با تو؛ نه به فکر جان خویشم(محبوب دلم دویست و شیشم)

 




موضوع مطلب :



درباره وبلاگ

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 7657



قالب بلاگفا

قالب وبلاگ

purchase vpn

بازی اندروید